ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
راستی این یلداست،
که در قلبم را،
پی امید نگاهت
هر نفس می کوبد؟!
دل من تنگ و غمین است در این بی خوابی;
شب دراز است و از آن براتر،
تیغ تنهایی و رگ های من و بی تابی...
کاش اینجا بودی;
من و آتیش نگاهت بغل شومینه،
گیج یک ظرف انار، با دو گیلاس شراب...
تا رسیدن به شعاع خورشید;
تا دم صبح سپید
با دو گیلاس و انار و شکلات، باز یلدا اینجاست...
منم و مستی کابوس سیاه رفتنت،
گیج و افسرده و خسته،
هر شب من یلداست...
تهران، پاییز 1392