بوی خاک بارون خورده...

بوی خاک بارون خورده...

اشتراک لحظه های ناب
بوی خاک بارون خورده...

بوی خاک بارون خورده...

اشتراک لحظه های ناب

کاش

کاش که می دانستم;

عاقبت می شود آخر یا نه؟

کاش می دانستم;

که تو خود می دانی که بمانی یا نه...

کاش یک لحظه به جای این حال;

حال من جور دگر بود و حواسم اینجا...

کاش می دانستی که چه حالی دارم

که چگونه لای رویا و خیالم،

عطر دیرین تو را می کارم.

حال من حال عجیبی است;

که یک دریاچه،

قبل سرمای زمستان دارد...


احسان حقیقت خرازی، پاییز 1392، تهران

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نازی یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:40 ب.ظ

تبریک میگم که بعد از چندین ماه بالاخره انگیزه شعر گفتن پیدا کردی :)
مثل همیشه زیبا بود، من فک کنم 20 باری خوندمش .
دوست داشتم

ممنون از لطفت
خودمم یه 50 باری خوندمش
اونقدر ساده و صریحه که نمی شه ازش دل کند انگار یکی غیر خودم این شعرو گفته...

paras2 سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:47 ق.ظ


cheghad delam tang shode bood
kheili ghashang bood
mesle hamishe

مرسی ممنونم واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد